رستم کیست؟
رستم قهرمان داستان و پهلوان دلبخواه و مورد علاقه‌ی فردوسى است که در تمام میدانهاى جنگ و پهلوانى از جانبدارى و دلبستگى حماسه‌سراى طوس برخوردار بوده است.در شاهنامه به عناصر پهلوانى و حماسى بسیار برمى‏خوریم. پهلوانان در این کتاب عبارتند از پهلوانان سیستان، خاندان کاوه، پهلوانان اشکانى (که عبارت بودند از گودرزیان، میلادیان، فریدونیان و خاندانهاى دیگر)، خاندان نوذر (که طوس فرزند او بود) و بالاخره سرشناس‏ترین و ممتازترین خاندانها، پهلوانان کیانى که بزرگترین آنها فریبرز و اسفندیار بوده‏اند. رستم از یلان سیستان بود، ساکن زابل یا زاول. زابل در جنوب بلخ، مغرب خراسان و شمال بلوچستان واقع و مرکز آن شهر غزنین بوده است. زابل قدیم تقریباً همان شهر غزنین است که از شهرهاى خراسان بزرگ و سیستان محسوب مى‏شهد و سیستان (سکستان، سگز، نیمروز یا سجستان) همان است که امروز مرکز آن، شهر زابل فعلى است که در شمال شهرستان زاهدان واقع شده و در عهد باستان مرکز ایران و حکومت‌نشین بوده و حضرت زردشت، زیج خود را در این شهر بنا نهاده بود و، به طور قطع و یقین، مى‏توان گفت که بزرگترین پهلوانان و دلاوران حماسى ایران از سیستان برخاسته‏اند.
رستم سیستان
نژاد رستم
نژاد رستم به جمشید، پادشاه پیشدادى، مى‏رسد. جمشید، هنگام فرار از ضحاک تازى، با دختر «کورنگ»، پادشاه زابل، ازدواج کرد و از او صاحب پسرى شد که نام او را «نور» گذاشت
سیستان
سیمرغ
پرنده افسانه‏اى است که هم در ادبیات عرفانى ما، حضور دارد و هم در ادبیات حماسى. در منطق‏الطیر عطار، سیمرغ، نماینده حق یا تجلى خودِ حق است که بر فراز قله کوه قاف منزل دارد  
. هزاران مرغ به رهبرى هدهد، که در حقیقت مرشد کامل یا ولى مطلق است، براى رسیدن به حق و آستان‌بوسى سیمرغ، از مغرب‌زمین به سوى مشرق‌زمین پرواز کردند و– پس از طى طریق و عبور از وادیهاى هفتگانه (طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فنا) که همان‏هفت شهر عشق عطار نیشابورى است و بعد ازتحمل مشقات بسیار– عاقبت فقط سى مرغ یا سى پرنده از آنها باقى ماند و بقیه در بین راه یا نابود شدند یا بازگشتند؛ وهمین سى مرغ به وصال سیمرغ رسیدند.براى کوه قاف نیز تعابیر گوناگون موجود است. بعضى گفته‏اند کوهى است از زبرجد سبز که گرداگرد زمین را احاطه کرده و قله‌ی آن به آسمان مى‏رسد و هیچکس را یاراى رفتن به قله‌ی آن نیست بجز سیمرغ و هماى

 رستم تاریخ یک پهلوان و جنگجو بوده اما رستم فردوسی یک رستم دیو کش و تخیلی بوده که از آن پهلوان گرفته شده است
زیرادیو ها در تاریخ نماد پلشتی و بدی بوده اند
فردوسی در نوشتن این کتاب با آتشکده سیستان در ارتباط بوده به همین دلیل از پهلوانان این خطه نام برده است

رُسْتَمْ نام‌آورترین چهرهٔ اسطوره‌ای در شاهنامه
رستم
با حیله شاه کابل و بدست برادر ناتنی‌اش شغاد به چاه افتاد و کشته شد در این واقعه برادر دیگر رستم بنام زواره و نیز رخش نیز کشته شدند. رستم در طول عمر خود هم‌عصر پادشاهان بسیاری بود که عبارتند از منوچهر - نوذر - زو - کیقباد - کیکاووس - کیخسرو - لهراسب و گشتاسب و سرانجام بهمن.

مهم‌ترین حوادث و اقدامات رستم که در شاهنامه به نظم آمده عبارت است از:

سورنا همان رستم ؟
در رابطه با این سوال باید گفت یک هزار سال پیش از فردوسی در سیستان یلی از  به نام سورنا به پا می خیزد و با حکومت اشکانیان توانایی این را پیدا می کند که کراسوس و امپراطوری روم را شکست دهد و محبوبیت زیادی در میان مردم به دست آورد
(در صفحه جداگانی در این رابطه صحبت شده )

فردوسی از این اتفاق خود را مدیون سیستان می دانست
به همین خاطر دست به نوشتن داستان حماسی -ایرانی -سیستانی شاهنامه زد
و از سورنا به نام رستم یاد کرد و هر دو آنها را از یلان سیستان نامید 

احتمالا فردوسی منظور از رستم به سورنا سیستان اشاره می کرد 
البته این موضوع که مردم سیستان مردانی شجاع-نترس-تهمتن بودن شکی نیست
تمامی این عوامل باعث شد فردوسی از رستم زابلستان (شهر سوخته) یاد کند
سورنا ( شکست دهنده امپراطوری روم )
زاده سیستان


زنده باد  سیستان